قرارگاه سایبری شهید باکری

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

فرازی از وصیت نامه شهدای لرستان؛ توصیه شهدا ی لرستان به فرزندانشان:

فرزندانم! بدانید که ایران این سرزمین دلیرخیز و مسلمان و دشمن‌شکن هرگز با داشتن این چنین مردان از جان گذشته و ایثارگر در راه الله تن به ذلت نخواهد داد و تا ظهور حضرت مهدی(عج) همچنان بر کفاران یورش می‌برد تا نسل کثیف آن‌‎ها را از صحنه روزگار محو سازد.

فرازی از وصیت نامه شهدای لرستان /توصیه شهدا ی لرستان به فرزندانشان:

شهید رحیم سگوند1 :

به فرزندم بگویید که پدرت در راه خدا کشته شده است و او را راهنمایی کنید تا در آینده دنباله راه خودم را بگیرد و راه دیگری را انتخاب نکند که هر راه دیگری به بن‌بست منتهی می‌شود.

 شهید اسفندیار ولی‌زاده2 :

فرزندم هیچ موقع نگذارید بار مشکلات پشتتان را خم کند. همیشه مشکلات را آسان کنید و آن‌ها را حل نمایید، هیچ وقت فریب افراد فاسد را نخورید و حرف آن‌ها را باور نکنید. سعی کنید دنباله‌رو راه من باشید و دست از تلاش و مبارزه برندارید، همیشه به یاد خدا باشید و حرف رسول‌الله(ص) را سرمشق خودتان قرار دهید.

  شهید علامحمد تقوی 3:

فرزندانم! تا می‌توانید در جستجوی حقیقت باشید تا آن‌را دربابید. فرزندان عزیزم سفارش می‌کنم شما را به فراگیری علم، آری علمی که توأم با ایمان باشد. بسیار کوشا باشید و پیرو صدیق قرآن باشید و از مطالعه کوتاهی نکنید.

   شهید محمود ملکی4 :

فرزندانم! این شمایید که باید بعد از من بتوانید در جامعه مفید باشید. همیشه نماز و روزه و کارهای نیک را فراموش نکنید. هم‌چنین از شما می‌خواهم که همیشه با عزت و سرافرازی زندگی کنید.

    شهید درویش‌علی شکارچی5:

نمی‌خواهم آزادی پسرم قربانی نیرنگ جهان‌خواران باشد. به پسرم واقعیت را بگویید. می‌خواهم پسرم واقعیت را بشناسد، امپربالیسم و استعمار را بشناسد. به پسرم بگویید من شهید شده‌ام، بگذاربد پسرم به شهیدان بنگرد، بگذارید پسرم عمار و یاسر باشد، بگذارید سربازی فداکار برای رهبر باشد.

   شهید عطابیک ظفری‌نسب6:

برادرانم! دخترانم را با اخلاق نیکو بزرگ کنید و آن‌ها را از شما می‌خواهم و موقعی که بزرگ شدند به آن‌ها بگویید که پدرتان کجا رفته و هدفش چه بوده تا مخالفت با آمریکا و کفر جهانی بیش تر در رگهای بدن شان در جریان باشد.

  شهید فریدون دولتشاهی7:

بچه‌ها! خدا را فراموش نکنید و درس‌هایتان را بخوانید و به مادرتان کمک کنید چون خدا از کسانی‌که به مادرشان کمک می‌کنند و درسشان را می‌خوانند خوشش می‌آید.

  شهید رضا شنبه‌زاده8 :

فرزندانم! بدانید که ایران این سرزمین دلیرخیز و مسلمان و دشمن‌شکن هرگز با داشتن این چنین مردان از جان گذشته و ایثارگر در راه الله تن به ذلت نخواهد داد و تا ظهور حضرت مهدی(عج) همچنان بر کفاران یورش می‌برد تا نسل کثیف آن‌‎ها را از صحنه روزگار محو سازد.

شهید علی‌رضا نعمتی سنگده9:

ای فرزندانم! تا می‌توانید دست از اسلام برندارید و دنبال راه پدرتان باشیدکه همان راه حق است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۲
محمد ابراهیمی

بعد از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در کالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود که به زودی به جمع آنان خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلی‌بن موسی‌الرضا(ع) خواسته بود که خداوند توفیق شهدت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند.

این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/63، به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناکترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می کرد، تلاش می‌نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبیت نماید، که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل گردید. هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.

او با حبی عمیق به اهل عصمت و طهارت(ع) و عشقی آتشین به اباعبدالله‌الحسین(ع) و کوله‌باری از تقوی و یک عمر مجاهدت فی سبیل‌الله، از همرزمانش سبقت گرفت و به دیار دوست شتافت و در جنات عدن الهی به نعمات بیکران و غیرقابل احصاء دست یافت. شهید باکری در مقابل نعمات الهی خود را شرمنده می‌دانست و تنها به لطف و کرم عمیم خداوند تبارک و تعالی امیدوار بود. در وصیتنامه‌اش اشاره کرده است که: چه کنم که تهیدستم، خدایا قبولم کن.

شهید محلاتی از بین تمام خصلتهای والای شهید به معرف او اشاره می‌کند و در مراسم شهادت ایشان، راز و نیاز عاشقانه وی را با معبود بیان می‌کند و از زبان شهید می گوید:

خدایا تو چقدر دوست‌داشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات که نفهمیدم. خون باید می‌شدی و در رگهایم جریان می‌یافتی تا همه سلولهایم هم یارب یارب می‌گفت.

این بیان عارفانه بیانگر روح بلند و سرشار از خلوص آن شهید والامقام است که تنها در سایه خودسازی و سیر و سلوک معنوی به آن دست یافته بود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۱
محمد ابراهیمی

تولد و کودکی
به سال 1333 ه.ش در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی و باایمان متولد شد. در دوران کودکی، مادرش را – که بانویی باایمان بود – از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد.

فعالیتهای سیاسی – مذهبی
پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.

شهید باکری در طول فعالیتهای سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود.

شهید مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی که در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیتهای گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت.

ازدواج شهید مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ای برای مردم انجام داد.

شهید باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گسترده‌ای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیتهای شبانه‌روزی در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد.

نقش شهید باکری در دفاع مقدس

جلسه تصمیم گیری برای عملیات؛ اسامی فرماندهان: محسن رضایی، بشر دوست، شهید مهدی باکری، رحیم صفوی، حسین علائی، ناشناخته.

شهید باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزیها موثر باشد. در این عملیات یکی از گردانها در محاصره قرار گرفته بود، که ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیت‌المقدس (با همان عنوان) شرکت کرد و شاهد پیروزی لشکریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود.

در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحتهایی که داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت کند. در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصممتر از پیش در جبهه‌ها حضور می‌یافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی،‌ هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانه‌روز تلاش می‌کرد.

در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد شد.

شهید باکری در عملیات والفجرمقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد.

در عملیات خیبر زمانی که برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نایل آمد، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است. و در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشت:

من به وصیت و آرزوی حمید که باز کردن راه کربلا می‌باشد همچنان در جبهه‌ها می‌مانم و به خواست و راه شهید ادامه می‌دهم تا اسلام پیروز شود.

تلاش فراوان در میادین نبرد و شرایط حساس جبهه‌ها، را از حضور در تشییع پیکر پاک برادر و همرزمش که سالها در کنار بود بازداشت. برادری که در روزهای سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سیاسی و در جبهه‌ها، پا به پای مهدی، جانفشانی کرد.

نقش شهید باکری و لشکر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آنان در دفاع پاتکهای توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر کسی پوشیده نیست. در مرحله آماده‌سازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به کندی می‌گذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب کرد و چونان مرشدی کامل و عارفی واصل، آنچه را که مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بکار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۴۸
محمد ابراهیمی

رمضانا تو بهترین ماهی

چون که ماه ضیافت اللّهی
خوش عمل هر که بود در رمضان
ترک منکر نمود در رمضان
عباس خوش عمل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۳
محمد ابراهیمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۴۹
محمد ابراهیمی