قرارگاه سایبری شهید باکری

درباره شهید غلامشاه ذاکری

دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ب.ظ

درباره شهید
سردار شهید غلامشاه ذاکری در تاریخ بیست و پنجم بهمن ماه سال هزار و سیصد و سی و نه در خانواده ای اصیل و متدین در جزیره قشم دیده به جهان گشود.

حضور وی در خانواده ای که متولی امور مسجد و حسینیه علی ابن ابیطالب علیه السلام  که  اولین ملجا و پناهگاه شیعیان در شهر قشم است، روح او را با عشق به اهل بیت عصمت وطهارت آشنا ساخت از طرفی ملاقات با روحانیت مبارز با رژیم طاغوتی پهلوی که همواره با خانواده وی در ارتباط بودند، بصیرت سیاسی او را روز به روز افزون می ساخت.

وی از معدود دانش آموزانی بود که توانست تحصیلات خود راتا پایان دوره متوسطه با موفقیت تمام به پایان برساند. غلامشاه علاوه بر تلاش در زمینه های علمی و مطالعات غیر درسی با عضویت در تیم بسکتبال آرش قشم آمادگی جسمانی و نشاط خود را در بین دیگر همسالان و دوستان حفظ نموده و از طرفی ورزش را وسیله ای برای  ایجاد الفت بین جوانان شیعه و سنی قرار داده بود.

با اوج گیری نهضت حضرت امام خمینی (ره) ایشان با تشکیل گروه ها چند نفری از جوانان آگاه و انقلابی شیعه و سنی و برگزاری جلسات پنهانی راه را برای روشنگری جوانان و آمادگی آنان برای مبارزه با رژیم پهلوی هموار می ساخت علاوه بر این ایشان با پخش اعلامیه های حضرت امام در شهر قشم پیام های هدایت گرانه ایشان را به گوش مردم قشم می رساند.

با پیروزی انقلاب شهید ذاکری زندگی خود را وقف یاری و خدمت به محرومان و همچنین نهادینه ساختن انقلاب در جزیره قشم و تاسیس نهادهای همچون کمیته امداد امام خمینی ، جهاد سازندگی ، نهضت سواد آموزی ، تبلیغات سپاه  در جزیره قشم ساخت و پس از مدتی  مسئولیت این نهادها را  به جوانان متعهد و انقلابی واگذار نمود که این عمل در آینده ای نزدیک موجب تربیت کادر مدیریتی از جوانان بومی و ایجاد روحیه خودباوری در بین آنان شد.

در نخستین روزهای تولد انقلاب عده ای راه را برای انحراف از مسیر الهی امت باز دیدند و با ایجاد فتنه ای بزرگ در جزیره قشم اقدام به  ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی  و تجزیه طلبی نمودند  و این مسئله شهید ذاکری را برای ایجاد نقش جدیدی در انقلاب آماده ساخت و آن پیوستن ایشان به سپاه پاسدارن بود ، لذا وی با تدبیری سپاه را از طریق تاسیس تبلیغات سپاه وارد شهر قشم ساخت و پس از حساسیت زدایی اقدام به شناسایی و دستگیری عوامل ضد انقلاب در جزیره قشم نمود و توانست از ایجاد تنش بین شیعه و سنی جلوگیری کند.

مسائل و رخ دادهای جزیره قشم نتوانست روح تشنه شهید ذاکری را از حضور در جبهه های حق علیه باطل و همراهی با دیگر رزمندگان غافل سازد از همین رو در سال شصت و دو با شرکت در عملیات خیبر توانست فصل جدیدی از تجربه و مهمتر از آن کسب روحیه شهادت طلبی و ایثار را در خود بارور سازد.

شهید ذاکری که تا آن زمان توانسته بود توانایی خود را در مدیریت نهادهای انقلابی و حل بحران ضد انقلاب  در جزیره قشم اثبات کند در سال شصت وسه به معاونت سپاه قشم درآمد و پس از آن به عنوان پنجمین فرمانده سپاه در جزیره قشم ایفای مسئولیت نماید.

شهید ذاکری در مسئولیت جدید خود توانست تعریف واقعی سپاه را برای مردم قشم بازگو نماید و آن نبود مگر مردم مداری و در خدمت مردم بودن سپاه و این موفقیت جدید توانست سپاه را به عنوان پناهگاه و مامن مردم جزیره تبدیل کند.

نقش شهید ذاکری در پشتیبانی از جبهه را می توان به دو بخش تقسیم کرد بخش اول مربوط به تشکیل ستاد پشتیبانی از جنگ در جزیره قشم بود که با درخواست وی توسط حاج تراب ذاکری پدر شهید که از معتمدین شهر قشم بود تاسیس گردید و هم از طریق جذب و آموزش و اعزام نیروهای بسیج.

هر چند شهید ذاکری به عنوان فرمانده سپاه قشم در منطقه حساس تنگه هرمز اجازه حضور در جبهه های نبرد را نداشت اما قلب و روح او بیاد معنویت و شور و شوق رزمندگان اسلام و مهمتر از آن شهادت در راه معشوق بود که به قول دوستان آن را از نمازهای شبش در کنار قبور شهدا می شد فهمید. 

تاب و توان غلامشاه در دوری از جبهه وصف ناپذیر بود بالاخره به هر صورتی که بود توانست فرمانده سپاه استان را راضی کند که به جبهه برود.

رئیس ستاد گردان چهارصد و بیست و دو یا زهرا که از گردانها خط شکن لشکر ثارالله بود مسئولیت جدید غلامشاه در جبهه بود هر چند که خود او عنوان یک رزمنده غواص را بیشتر دوست داشت .  به گفته یکی از همرزمان شهید ذاکری  ابتکار ساخت اشنوگرد با توپ پینگ پنگ توسط غلامشاه مطرح شد که بعدها توسط دیگر لشکرها نیزمورد تقلید قرار گرفت از دیگر کارهای ایشان نامگذاری مستعار خود به عنوان مصطفی در روز عید مبعث بود که وی را در جبهه به این نام می شناختند.

پس از چند ماه تمرین در آبهای اروند آن هم در زمستان رزمندگان آمادگی خود را برای اهداف عملیاتی کربلای چهار آماده کرده بودند. اما آنچه که غلامشاه علاوه بر آن خود را آماده کرده بود، آمادگی برای شهادت بود.


او حتی در شب عملیات خبر شهادت خود را به همرزمان داده بود، پس از شروع عملیات و پیشروی به سمت اهداف از پیش تعیین شده گلوله ای دست شهید را مجروح می سازد اما نمی تواند در اراده شهید تزلزلی ایجاد کند چرا که اگر او برای مداوا به عقب برمی گشت روحیه تمام گردان تضعیف می شد دست خود را با چفیه اش می بندد و دوباره به پیشروی ادامه می دهد اما موج گلوله ها و ترکش های دشمن امان را از رزمندگان گرفته بود چون آنها از جریان عملیات آگاهی یافته بودند و حتی می دانستند که نیروهای خودی از کدام محور و معبر می خواهند حمله کنند و به همین خاطر بود که رگبار تیربارها و گلوله های خمپاره و آرپی جی دشمن تمامی نداشت تا اینکه سفیر رجعت غلامشاه سینه او را شکافت و او را در  چهارم دی ماه شصت و پنج درنقطه وصال خود ، جزیره ام الرصاص به آرزوی دیرینه اش که وصال معبود بود رسانید و چه خوش این آیه قرآن معنی پیدا کرد:

"ان الله اشتری من المومنین انفسهم واموالهم بان لهم الجنه"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۲۸
محمد ابراهیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی